آمیخته با بی خیالی
همراه با دو تا بچه ی دیگه روی نیمکت روبرویی نشست و کمی بعد دراز کشید.. مادرشون سر رسید و بچه های دیگه همراهش شدند و دیگه خبری ازشون نشد.. گفتم شاید بچه ی اونا نبوده ولی اثری از هیچ پدر و مادری که دنبال بچه اش بگرده و یا حواسش به این دخترک باشه نبود
دیگه داشتم نگران می شدم که جا مونده و یا گمش کردن که دوباره سر و کله ی همون خانوم با بچه هاش پیدا شد و داشتن می رفتن برای سوار شدن به هواپیما. یه جایی در دوردست را داشت نگاه می کرد و انگار دنبال چیزی می گشت که شاید نگاه منو روی خودش احساس کرد که به طرفم نگاه کرد و اومد سمت دخترک
بیدارش کرد و برد
دیگه داشتم نگران می شدم که جا مونده و یا گمش کردن که دوباره سر و کله ی همون خانوم با بچه هاش پیدا شد و داشتن می رفتن برای سوار شدن به هواپیما. یه جایی در دوردست را داشت نگاه می کرد و انگار دنبال چیزی می گشت که شاید نگاه منو روی خودش احساس کرد که به طرفم نگاه کرد و اومد سمت دخترک
بیدارش کرد و برد
1 comment:
nemidunam chi bayad goft!!begam che dard nak ya che bikhial ya ...
Post a Comment